من زنم
وقتی عروسکم را از آغوشم کشید و به کناری پرتاب کرد ,
به یادم انداخت که من یک زنم ...
وقتی قد کشیدم و خواستم گستاخانه از خود دفاع کنم ,
درد گوشم به یادم انداخت که من یک زنم ...
وقتی مادر می شدم و فهمیدم کسی پشت در انتظارم را نمی کشد ,
به یادم انداخت که من یک زنم ...
اما او هم روزی به یاد خواهد آورد که :
من یک زنم ...
حکمم : محکوم به سکوت
---------------------------------
نظرات شما عزیزان: